همیشه بهترین پستهایی که میتونم اینجا بنویسم تو ذهنمه و معمولا بیشترشون هم موقع خواب و تو تاریکی شب به ذهنم هجوم میارن. تو اون لحظهها اگه کاغذ و قلم دستم باشه یا اگه کامپیوترم کنارم باشه شاید بهترین مطالبم رو بنویسم. ولی تا صبح روز بعد، از هیچکدوم اثری نمیمونه یا شاید دیگه اثری از اون حس و حال باقی نمیمونه.
*
احساس میکنم این وبلاگ یه کم قدیمی شده. کاری با سن و سالش ندارم. اما بیشتر نوشتههای اینجا به روزهایی برمیگرده که زمین تا آسمون با الآنم فرق میکردم. خب من خیلی عوض شدم. نوع فکر کردنم، اعتقاداتم، احساساتم و... و شاید وقتش باشه که یه بلاگ جدید واسه این منِ جدید بسازم.
نمیدونم... شاید هم به جای این کار، به وقتش حال و هوای اینجا رو عوض کردم. هم قالب وبلاگ، هم فضای نوشتهها و هم این تاخیر در نوشتن رو.
*
احساس میکنم این وبلاگ یه کم قدیمی شده. کاری با سن و سالش ندارم. اما بیشتر نوشتههای اینجا به روزهایی برمیگرده که زمین تا آسمون با الآنم فرق میکردم. خب من خیلی عوض شدم. نوع فکر کردنم، اعتقاداتم، احساساتم و... و شاید وقتش باشه که یه بلاگ جدید واسه این منِ جدید بسازم.
نمیدونم... شاید هم به جای این کار، به وقتش حال و هوای اینجا رو عوض کردم. هم قالب وبلاگ، هم فضای نوشتهها و هم این تاخیر در نوشتن رو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر