عقربه ها آبستن مرگ اند
ساعت را برايم كوك كن
تا در كابوس هايم گم نشوم
آن گاه
آغاز خواهم كرد
زنگ بيدارى ام را با چشمانت.
مختار شكري پور
دوست دارم يك بار ديگه متولد بشم؛ نو بشم... اما دقيقا نمي دونم نقطه صفر كجاست و از كجا بايد شروع كرد. نمي دونم دور ريختن گذشته ها و دوباره از نو شروع كردن كار درستي باشه يا نه اما ترجيح مي دم با گذشته فكرم رو مشغول نكنم.
حس يه آدم سردرگم رو دارم. انگار كه جاده رو اشتباه اومده باشم... يا اين راه ، راهي نبوده كه مي خواستم طي كنم. اينجا همه چيز واسم غريبه. نمي تونم برگردم، چون اين جاده برگشت نداره. فقط بايد يه راه خروجي پيدا كنم؛ شايد هم جاده همينه... خودم بايد بسازمش....
واي خدايا....
كجا راه رو اشتباه اومدم؟
جمعه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
شايد اشتباها انداختي توي يه فرعي...يه فرعي خيلي شبيه به اصلي...
ba salam
matalebetoon ro khoondam na kamel.
mamnoon az linketoon be webnegasht
هر شب بايد مرد و هر سحر بايد متولد شد .اما در مورد گذشته بايد اينو بگم كه فقط نبايد در گذشته زندگي كرد . دور ريختنش كار درستي نيست . گذشته تمام تجربه و كنكاشي است كه تو انجام داداه اي و بايد ازش درس بگيري .
تجمع وبلاگی وبلاگ نویسان حامی معین : روز پنجشنبه مورخ 26/3/84 در میدان گاه اصلی پارک لاله ، ساعت 18 بعدازظهر برگزار می شود . از تمامی وبلاگ نویسان حامی معین دعوت می شود در این مراسم شرکت کنند .
ارسال یک نظر