web 2.0

شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۶

ما 4 نفر!!!

از روز اولی که اومدم دانشگاه این پیغام روی در سایت کامپیوتر چسبیده بود تا الان که حدود 1 ماه از دانشگاه می گذره: "تا اطلاع ثانوی اینترنت قطع می باشد." حالا نه اینکه خیلی سرعت اینترنتشون بالاست، همون رو هم قطع کردند. دانشگاهی که اینترنت نداشته باشه درش رو تخته کنن بهتره!!!! (احساس می کنم هیچ کس با این قضیه مشکلی نداره! انگار تو اینجا فقط من معتاد به این دنیای مجازی هستم!!!!)
----------------------------
من نمی دونم چرا همه خوابگاه با اتاق ما مشکل دارند. همیشه واسه من و هم اتاقی هام سوال بوده که آخه ما چه هیزم تری به بقیه فروختیم که اینطوری باهامون رفتار می کنند. جالب اینجاست که اصلا ما کاری به کار کسی نداریم. هر 4تامون سرمون به کار خودمونه و اصلا کاری نداریم بقیه چی کار میکنند. کاری نداریم کی کجا میره، با کی میره، چی می پوشه، چی می خونه، چی کار می کنه، کی میره دانشگاه، کی بر می گرده... ولی در عوضش انگاری همه میخوان از کار ما سر در بیارن. حالا اینها به کنار. خدا نکنه کارت به یکیشون بیفته. انقدر واست قیافه می گیرن که خودت از اومدنت پشیمون میشی!!! یا یک جوری می پیچوننت که خودت هم نفهمی چی شد!!! در عوض چندین برابرش ازت توقع دارند. مطمئنا هیچ کدوم بهت سلام نمی کنن یا به اتاقت سر نمی زنن مگر در دو حالت:
1- اتفاق جدیدی افتاده، و حس فضولیشون گل کرده.
2- پروژه ای، جزوه ای، کتابی... خلاصه اینکه یا چیزی می خوان یا باید واسشون کاری انجام بدی!!
اون وقته که حسابی مهربون میشن!!!
هم اتاقی هام معتقدند که خیلی ها به ما حسودیشون میشه!!!! آخه ما تنها اتاقی هستیم که 4 ترم با هم هستیم و بدون هیچ مشکلی هنوز با هم اتاق می گیریم. هیچ کدوم از اتاق ها اینطوری نبودند. بالاخره هر کس یه جا با هم اتاقی ش مشکل پیدا کرده و اتاقش رو عوض کرده. نمی گم ما مشکل نداشتیم. اتفاقا خیلی جاها با هم نمی ساخیتم، بحثمون میشد... قهر داشتیم، دعوا داشتیم... ولی در عین حال فوق العاده غمخوار هم بودیم، هوای همدیگر رو همه جا داشتیم. اگه به هم محبت می کردیم از صمیم قلب بود بدون اینکه هیچ توقعی از هم داشته باشیم. ما 4 نفریم با 4 شخصیت کاملا متفاوت. اخلاق و رفتارمون، عقایدمون، فرهنگمون شاید کاملا با همدیگه فرق کنه ولی مهم اینه که در کنار تمام این تفاوتها یاد گرفتیم کنار هم باشیم، همدیگر رو دوست داشته باشیم و به افکار هم احترام بذاریم.
اگه مشکلی با هم داشتیم نذاشتیم به بیرون از اتاق درز پیدا کنه. همه چیز بین خودمون بود و بس.
البته همه بچه های خوابگاه هم اینطوری نیستند. دخترهای خوب و با شخصیت هم کم نیستند. ولی خب انقدر تو این چند وقت اخلاقهای عجیب و غریب بقیه رو دیدیم که موندیم چی بگیم!
---------------------------------
دیروز برای چندین و چندمین بار بهمون ثابت شد که "خدا صدای دلهای شکسته رو خوب می شنوه". نمی شه دلی بشکنه و خدا به راحتی ازش بگذره. هیچ وقت نمیشه... حتی اگه اون شخص خودش فراموش کنه خدا یادش نمیره...
--------------------------------

۳ نظر:

SHABIB گفت...

سلام
از اینکه با چنین شخصیتی آشنا شدم پشیمون نیستم

شخصیتی که گروه حونش از اون گروه خونیاست که کار همه رو راه میندازه
در بعضی مواقع هم با عث نجات میشه
سایه نشین همهیشه شاد باشی


شبیب

SHABIB گفت...

سلام
از اینکه با چنین شخصیتی آشنا شدم پشیمون نیستم

شخصیتی که گروه حونش از اون گروه خونیاست که کار همه رو راه میندازه
در بعضی مواقع هم با عث نجات میشه
سایه نشین همهیشه شاد باشی


شبیب

SHABIB گفت...

http://www.cloob.com/user/register/step1/code/hjdNIICUNhh7EsvYx

سلام
این لینک برای دعوت شما به جمعه کلوب از طرف شبیب

امید وارم قبول کنید