web 2.0

جمعه، تیر ۲۹، ۱۳۸۶

"اتاقي از آن خود"

ديروز كتاب "اتاقي از آن خود" نوشته "ويرجينيا وولف" رو شروع كردم. صفحات اول كتاب حوصله آدم و سر مي برد و حتي مي خواستم از خوندن ادامه كتاب منصرف بشم ولي هر چي جلوتر رفتم برام جذاب و جالب شد. تا جاييكه در عين خستگي زياد تا ساعاتي از شب با اشتياق فراواني مشغول مطالعه كتاب بودم. فقط فصل پاياني كتاب مونده كه هنوز نخوندمش.
خانم "وولف" يك زن فمنيسته. اما نه يه آدم تندرو، تعصبي و احساسي. بلكه يك زن عاقل و محققه. كتاب "اتاقي از آن خود" به خوبي نقش زن در جوامع رو در قرن هاي مختلف بررسي كرده. البته نوشته هاي ايشون بيشتر مربوط به زنان اروپا ميشه. ولي فكر مي كنم اين جريان واسه زنهاي آسيايي هم تقريبا به همين صورت برقرار بوده.حالا شايد شدتش فرق كنه.
اسم كتاب "اتاقي از آن خود" است. هر چه بيشتر كه از كتاب جلو مي روي بهتر مي شه علت نامگذاري كتاب رو فهميد. خود خانم وولف در اين مورد در مقدمه كتاب ميگه:
"... زني كه مي خواهد داستان بنويسد بايد پول واتاقي از آن خود داشته باشد، و اينكار همان طور كه خواهيد ديد، معضل بزرگ ماهيت زن و ماهيت واقعي داستان را حل نشده باقي خواهد گذاشت..."

---------------
ديشب وقتي به رختخواب مي رفتم صداي نم نم بارون كه بعدا شديدتر شد حس خوبي بهم ميداد. صداي بارون بعد از دقايقي اشك ريختن خيلي آرومت ميكنه.
ذهنم مشغول بود و اصلا خوابم نمي برد. پشه مزاحمي هم مدام بالاي سرم چرخ مي زد و زوزه مي كشيد!!!!! ملافه را تا بالاي سرم كشيدم و سعي كردم بخوابم... كار سختي بود... ولي آخرش نفهميدم كي خوابم برد.
آخه چرا بايد انقدر ناآروم باشم؟

هیچ نظری موجود نیست: