web 2.0

جمعه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۴

نمايشگاه كتاب

الآن كه دارم اين پست رو مي نويسم ، همزمان به آهنگ هاي زيباي استاد بنان هم گوش مي كنم. واقعا آهنگ هاي بنان انگار از يه دنياي ديگه مياد.....


چهار شنبه اين هفته "21/2/84" بالاخره تونستم برم نمايشگاه كتاب. جاي همتون خالي بود. به قدري خوش گذشت كه فكر نمي كنم هيچ وقت فراموشش كنم!


شب قبلش ناهيد زنگ زد خونمون و گفت كه واسه فردا با هم يه جا قرار بذاريم و بريم نمايشگاه. اينكه چي شد تا تونستم برم خودش كلي ماجرا داره ..... باز هم باورم نميشه ....باورم نميشه كه همه اين اتفاقها با هم افتادند!!!


هر چي بود چهارشنبه صبح به اتفاق ناهيد و ندا از كرج راه افتاديم و حدود ساعت 11 به نمايشگاه رسيديم. برعكس هر سال كه تمام غرفه هاي كتاب رو زير و رو مي كردم ، امسال ، به محض اينكه رسيديم يك راست رفتيم سراغ غرفه روزنامه مورد علاقه مون و تا ساعت 6 عصر هم اونجا مونديم !!!!!


يه روز خيلي قشنگ بود. شايد ديگه هيچ وقت تكرار نشه. با خيلي از دوستان خوبم آشنا شدم ، و خيلي چيزها رو از نزديك ديدم .


تو غرفه مطبوعات ، خيلي اتفاقي با نشريه "امرداد" آشنا شديم كه خيلي برامون جالب بود. از غرفه شون چند تا كتاب و مجله خريديم. اونجا هم خيلي خوش گذشت. نمي دونم چرا هيچ وقت اين نشريه روي گيشه هاي روزنامه فروشي ها ظاهر نميشه؟ مسئول غرفه شون كه مي گفت خيلي از روزنامه فروشي ها اين نشريه رو فقط داخل دكه شون مي ذارن و در ديد عموم قرار نميدن! من كه نمي فهمم چرا بايد نشريه اي كه مجوز داره يواشكي فروش بره !!! اگه شما فهميديد به من هم بگين!!!


دوست داشتم يكي دو تا از مجسمه هاشون رو هم بخرم اما چه كنيم كه ته كيسه خالي بيد!!!!


_____________________


در مورد شعري هم كه در پست قبلي نوشتم ، لازم هست بگم كه اين شعر از سروده هاي نداي عزيزمه. يه شب اين شعر و پشت گوشي تلفن واسم خوند و من هم ازش اجازه گرفتم كه اينجا بنويسمش. هنوز واسش اسم نذاشته. در ضمن تمام شعر رو هم ننوشتم .




هیچ نظری موجود نیست: