web 2.0

جمعه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۴

هفته اي كه گذشت...

اين هفته هم تموم شد. با تمام غمش برام قشنگ و به يادموندني بود. من و باش با خودم چه فكرايي مي كردم! شايد حالا بهتر بتونم تصميم بگيرم. حتما همين طوره...


خيلي چيزها رو بايد تغيير بدم. فكرم ، عقيده هام...حتي آرزوها و قصه هام و...هر چي باشه نتيجه ها چيز ديگه اي از آب در اومدن!!!!


حال و روزم دقيقا مثل حال و هواي آسمون روزهاي اين هفته بود! انگار باهام هم قصه بود و هم درد! مي باريدم و مي باريد...ناله كردم و غريد..... و حالا كه آفتابي ام .....آفتاب كرده!!!


___________________


دو روز پيش با ندا پاركي اطراف خونمون با هم قرار گذاشتيم. عصر قشنگي بود. همه چيز قشنگ بود. دويدن بچه ها و بازي كردنشون، زوج هاي دوست داشتني، كبوترهاي تنها... همسايه هايي كه كنار هم دوستانه نشسته بودند...


ندا خيلي هوس تاب بازي داشت!!!! ولي من دوست داشتم فقط بشينم و نگاه كنم. فقط نگاه كنم......احساس خوبي داشتم. ندا هم خوشحال بود كه نسبت به چند روز پيش حالم خيلي بهتر شده. ولي يادم رفت به خاطر رفتار دو شب پيش ازش عذرخواهي كنم. هر چند كه اون خودش هم مي دونست كه حالم خوب نيست از رفتارش هم معلوم بود كه به دل نگرفته .


_____________________


گفتي: سالهاي سر سبزي صنوبر را،
فداي فصل سرد فاصله مان نكن!
من سكوت كردم!
گفتي : يك پلك نزده،
پرنده پندارم
از بام خيال تو خواهد پريد!
من سكوت كردم!
گفتي : هيچ ستاره اي،
دستاويز تو در اين سقوط بي سرانجام
نخواهد شد!
من سكوت كردم!
گفتي : دوري دستها و همكناري دلها،
تنها راه رها شدن است!
من سكوت كردم!
گفتي : قول مي دهم هر از گاهي ،
چراغ ياد تو را در كوچه بي چنار و چلچله
روشن كنم!
من سكوت كردم!
گفتي : سكوت هميشه علامت همسويي ما بود!
من سكوت كردم!
سكوت كردم، اما
ديگر نگو كه هق هق ناغافلم را
از آن سوي صراحت سيم و ستاره نشنيدي!

يغما گلرويي


_________________


فكر مي كنيد چند سال عمر كنيد؟؟؟!!!!


نقشه ايران


چرا وبلاگ ها محبوبند؟ ﴿ فكر مي كنم اين مقاله رو قبلا توي يك روزنامه هم خونده بودم...﴾

*

شما به كي راي ميدين؟؟؟؟؟؟ ﴿ تو سيستم نظر خواهي اين سايت ، در حال حاضر بيشترين راي ، راي سفيد بوده ! ۲۲% درصد راي سفيد و ۲۰% معين رو انتخاب كرده اند.﴾


خاتمي : حكم بازگشت معين را حكم حكومتي نمي دانم!




هیچ نظری موجود نیست: