web 2.0

جمعه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۵

عنوان ندارد!!!

ای مخاطب شکوه های پنهان
تو اگر نباشی به کی ميتوان گفت حرفهايی را که به هيچ کس نمی توان گفت
ای پرده دار عشق های پنهان
دل های شکسته را خودت بنده باش و رابطه های گسسته را تو پيوند باش
ای مونس نجواهای پنهان
هرکه خلوتی با تو ساخت خود را يافت و هرکه با ديگران پرداخت هستی اش را در ازدحام نفوس باخت، لذا خلوت با خود را به ما عنايت کن
ای بخشنده معصيت های پنهان
به عاصيان پنهانکار توفيق ده که پيش از اتمام دوران صبر تو و شکافتن پرده ستر تو دست از گناه بشويند و دهان توبه و پای بازگشت بگشايند
ای بانی مهربانی های پنهان
به ما ظرفيت مهربانی های بی اجر و مزد عنايت کن
ای مقصود سلوک های پنهان
هيچ سالکی بی عنايت تو به مقصد نمی رسد، راه تو خوشتر که بی هياهو و جنجال پيموده شود، پس ای خدا مددی
ای حلال مشکلات پنهان
خوشا به حال آنانکه اشک را نه به گونه های خويش که بر دامن و دست های تو ميبارند، خوشا بحال آنانکه در گريه های شبانه سربر شانه تو دارند. مارا آغوش اجابتی اين چنينی عنايت کن.
-----------------
من واقعا احتياج به نوشتن دارم. ولي انگار كه ديگه فكر و ذهنم براي نوشتن ياريم نمي كنن. خيلي وقته ننوشتم، مي تونم بگم كه اصلا فراموشش كردم. نمي تونم بنويسم. در حاليكه بهش احتياج دارم. سردرگم شدم... چه طور ميشه به اين همه درگيري عقل و قلب خاتمه داد.


نزديك يك هفته است كه از مشهد برگشتم. تعطيلات ميان ترم به سادگي چشم بر هم زدن داره تموم ميشه. اصلا نمي فهمم لحظه ها چه طور سپري ميشن. دلم مي خواد مزه شيرين ثانيه به ثانيه اين روزهاي قشنگ رو بچشم.... دلم مي خواهد هيچ به گذشته فكر نكنم........نبايد ناشكر بود.......

هیچ نظری موجود نیست: